هزار تا نقطه چین
دلتنگی مثل لیوان شربت خنک که یادش تو را فراموش، دلتنگی مثل یک بو که یادش تو را فراموش، دلتنگی مثل غذا که هر کاری کنی وقتی یاد او تو را فراموش کرده از گلویت باز هم که نیست پایین نمیرود، دلتنگی مثل یک هوای سیزده بدری، دلتنگی مثل یک لباس سوغاتی، دلتنگی مثل یک مهمانی خانوادگی، دلتنگی مثل ترس از حل نکردن مسئله های ریاضی وقتی قراره عصر بیاد، دلتنگی مثل هزاررررر حرف نگفته و باز متهم شده، دلتنگی مثل یک نگاه در أینه و دیدن چشمهایش
+ نوشته شده در دوشنبه بیستم اسفند ۱۴۰۳ ساعت 11:5 توسط تارا
|